یهتوپدارمقلقلیه
سرخوسفیدوآبیه
مناینتوپ رونداشتم
امادوسشمیداشتم
دممغازه میرفتم
همشنگاشمیگردم
بهباباگفتم:توپمیخوام
نهقیمه،نهسوپمیخوام
بابام منودعواکرد
بدجوریبهم نِگاکرد
اتلمتلتوتولـه
توپّهخیلیگرونه
گریهکنونزخونه
رفتممیونکوچه
یههویهمردیدیدم
ازجایخودپریدم
میگفتبهمارأیبدید
بهکاندیدارأیبدید
اگهبهمارأیبدید
هرچیمیخوایدمیخرید
ماهافکرشماییم
ماچاکرشماییم
ماهاخاک پاهاتون
فدایخندههاتون
تمامغصههامون
گریه ی بچههاتون
خوشحالوخندونشدم
زغصه بیرونشدم
دویدم ودویدم
بهصندوقی رسیدم
محکمتر از یه فندق
رأی رودادم بهصندوق
***
اونآقاانتخاب شد
خوشحالیاشکتابشد
یهروزگذشت،دوروزشد
دوروزگذشت،سهروزشد
اونآقاههیادش رفت
قولهاش زخاطرشرفت
سوارپاترولش شد
حزبش تنهاگلش شد
نونوپنیروپسته
آقاههتوکاخنشسته
اماتوپ بیچاره
مونده توی مغازه
دویدم و دویدم
یه هوازخواب پریدم
خداروشکرخواب دیدم
هرچی تاحالادیدم
نهرأییبود، نه مردی
نهگریهونه دردی
***
ایکه بارأیمردم
میشی رئیسمردم
بدونکهاین حکومت
هست مث یک امونت
یادت باشههمیشه
دروغ گفتن نمیشه